رزاق مامون جاسوس سه جانبه در دام هوس های شیطانی خود
ب
ا تاسف باید گفت که آقای مامون و نجیب الله کابلی از جمله ماجرا جویانی هستند که در دنیای جاسوسی نیز جای پا برای خود نگذاشته اند. اسنادی وجود دارد که آقای رزاق مامون در سالهای 1387 شدیدا با مقامات اطلاعاتی ایران تماس داشته و روزنامه پیمان که از جانب ایرانی ها تمویل میشد شخص رزاق مامون از گرداننده گان اصلی این حرکت جاسوسی بود.
اگر بخواهیم موضوع اسید پاشی را مورد کاوش قرار دهیم باید گفته شود که رزاق مامون با زن شوهرداری به نام زهرا موسوی بارها ارتباط نامشروع داشت. این ارتباط به مدت 9 سال دوام یافت. شوهر زهرا موسوی در سفارت امریکا به حیث یک ترجمان عادی کار مینمود و تا حدودی از قظایا آگاهی یافت اما به دلیل داشتن دو فرزند از زهرا موسوی و حفظ آبرو و همچنان ضعف در برابر مافیایی به نام مامون نتوانست چیزی بگوید اما از زهرا موسوی بارها با التماس و گریه میخواست تا این ارتباط را قطع نماید. تا اینکه روابط زهرا موسوی فراتر رفته و اینبار مهمان شبانه نجیب الله کابلی گردید که باعث گشت تا رفیع شوهر زهرا موسوی بی پروایانه نقشه خود مبنی بر اسید پاشی بر روی رزاق مامون را عملی سازد. در روز حادثه رفیع اسید یا تیزاب را که از بازار کابل بدست آورده بود در دبه ای آماده کرد منتظر امدن مامون به خانه اش در مکروریان شد. او بایسکل خود را کمی دورتر قرار داد. در ذهن رفیع همه چیز نسبت به مامون تنفر و انزجار بود. او نمی توانست تصور کند که خانمش با اشتیاق رابطه نامشروع با مامون داشته باشد. لبان رفیع می لرزید و با خود میگفت کار را یکسره خواهم کرد. چشمانش سرخ و گداخته شده بود. با خو تکرار میکرد؛ چقدر زهرا را مانع کردم. مامون را از دور دید. مانند همیشه با غرور راه میرفت. احساس کرد که مامون به او میخندد و خانمش در میان دستان رزاق مامون میلغزد. او باور نداشت چشمان زهرا و دستان و پاهای او و تمام پیکر زهرا که خانمش بود در اختیار مامون باشد و در آغوش مامون شبها و روزها را سپری کند. باور نداشت و اینبار باور میکرد برای اینکه خود را آماده انتقامی هولنکاک نموده بود. از پشت درخت بیرون آمد. تیزاب بدست به مامون نزدیک شد. نمیخواست با او همکلام شود. مامون او را دید . شناخت سالهاست که این مرد بیخبر از همه جا را میشناخت. تحقیر گونه به سوی رفیع نگاهی انداخت از دور با ریشخندی پرسید؛ رفیع باز چی گپ است؟ رفیع چیزی نگفت تمام سخنان 9 ساله خود را از طریق چشمانش به مامون انتقال داد. مامون فوری موضوع را درک کرد. کمی آرام نزدیک شد. و گفت: گوش کو رفیع میفامم که در دلت چه میگذرد. خرابی نکو. اما رفیع دیگر نمی ترسید . دیگر تحت تاثیر حرفهای فیلسوفانه ی مامون قرار نمی گرفت. به سرعت تیزاب را با تمام تنفر به صورت مامون پاشید.
صدای نعرۀ مامون باعث شد تا رفیع سراسیمه صحنه را ترک نماید. از دور می دید که مامون دستانش را بر صورت گرفته و چیغ زنان در خود میپیچید. بایسکل خود را بالا شده و با تندی و شتاب رکاب میزد.
شب شد رفیع به خانه رفت در اضطراب و ترس میسوخت.
تمام چینل های تلویزیونی خبر اسید پاشی بر صورت مامون را بصورت گسترده منعکس کردند:
" امروز در یک اقدام ناجوانمردانه از سوی افرادی ناشناس بصورت رزاق مامون نویسنده مشهور کشور اسید پاشی صورت گرفت. به گفته آقای مامون این اسید پاشی از سوی حکومت ایران طراحی و اجرا گردیده است تا نویسنده گان متعهد و باغیرت این سرزمین را مورد هدف قرار دهد.
دو روز بعد رفیع دستگیر شده، شکنجه و لگدکوپ، زهرا موسوی منتظر عواقب افشای این رویداد و رزاق مامون با آسوده گی خیال تحت حمایت رییس جمهور عدالت خواه کشور جهت تداوی به هند رهسپار می شود تا اینبار و با شهرتی دیگر خانم شخصی و ناموس کسی دیگر را مورد شکار و طعمه خود قرار دهد و با ر دیگر هستند سوژه های داستانی چون حضور جاسوسان ایران و نبرد استخبارات پاکستان و عوامل مافیای قدرت که مامون با این داستان سرایی ها پرده بر جنایات جنسی و اخلاقی خود افکنده و از کارگر ساده افغان تا رییس جمهور یک کشور را مورد مضحکه و ریشخندی های خود قرار دهد.
بوران از کابل